چند روزه زیادی به اعصابم مسلط شدم😌سعی کردم سر فسقل خان داد نزنم باهمسری مهربون باشم حتی خونه مامانمم که رفتم خیلی خودمو کنترل کردم که درمقابل غذانخوردن و اذیت های فسقلی هیچی نگم و آروم باشم

خیلی خوبه آدم بتونه آرامش خودشو در تمام لحظات زندگی حفظ کنه اما خیلی سخته حداقل برای من که سخت بوده  یه جورایی خیلی خسته میشم😞بقول گریچن شادبودن سخته وزحمت میخواد اما ناراحت و غمگین بودن خیلی راحته فقط باید اراده کنی تابشی یه آدم غمگین و افسرده ولی اگه بخوای شاد باشی باید محکم وایسی دربرابر همه ناملایمات لبخند بزنی .فکر کن ساعت ٣ نصف شب فسقل خان بیدارشده و گریه میکنه و تو یهو از خواب می پری حالا باید آروم باشی و غصه نخوری و بگی که ای کاش الان خواب بودم.

یااینکه وقتی خیلی خسته ای و حال غذاپختن نداری پاشی و بری سرگاز وایسی.مسلما شاد بودن و شاد کردن دیگران خیلی سخته.اما شدنیه .وقتی کاری و که باید انجام بدی و انجام میدی کلی روحیه ت خوب میشه احساس موفقیت میکنی ودیگه استرس کارای نیمه تمام ونداری.

کاش بتونم همیشه خوب باشم و مهم تر از اون از خوب بودن خودم لذت ببرم🙏🏻🙏🏻🙏🏻

نکته ی دیگه شکرگزاریه چه خوبه که قدر داشته هامونو بدونیم ویادمون باشه شاید یه روزی دیگه اونا رو نداشته باشیم.وقتی از سفر برمیگردیم همیشه از دیدن تخت و بالشم به وجد میام😃😃

اما ٢ روز که میگذره برام عادی میشه.این یعنی تو نبود یه نعمت خیلی احساس نیاز بیشتری به اون پیدا میکنیم و از دوباره بدست آوردنش خیلی شاد میشیم

پس باید همیشه از داشتن داشته های ارزشمند زندگیمون شاد باشیم و قدر اونارو بدونیم و شکرگزارشون باشیم